مدتی است رمان « روزهای طلایی یک زن» به قلم نویسنده خوب مشهدی منتشر شده که حاصل سالها تجربه «نجمه مولوی» در عرصه نگارش است. کتابی که به روایت دوران پیش از انقلاب، انقلاب و دفاعمقدس یک زن اشاره دارد و مواجه شدن او را با سه دوران متفاوت روایت میکند. به بهانه روزهای انقلاب و انتشار این رمان، گفتوگوی کوتاهی با نویسنده این اثر داشتیم که در ادامه میخوانید.
به عنوان نخستین پرسش لطفاً بیوگرافی خودتان را مختصر بگویید.
نجمه مولوی متولد مشهدمقدس هستم و دارای مدرک کارشناسی علومتربیتی و مدرک تکمیلی ادبیات داستانی و کودک ونوجوان هستم. پنج کتاب در زمینه داستان کوتاه و چهار تألیف ادبیات وعلوم تربیتی و همچنین پنج کتاب اشتراکی و گردآوری داستان، یک تألیف کودک و یک تألیف رمان دارم.
از ورودتان به دنیای نوشتن و قلم بگویید.
آغاز به کار جدی و مداوم بنده در سال ۱۳۸۴بود، اما از تابستان ۷۹ با حضور در جلسات عصر پنجشنبه با داستان که در نگارخانه رضوان مشهد برگزارمیشد، وارد این حوزه شدم و بعدها در مجتمع امامرضا(ع) مشهد واقع در پارک ملت ادامه یافت، اما اشتیاق نوشتن از نوجوانی با من بود. گاهی در کیهانبچههای آن زمان که با نوجوانی من همزمان بود داستانکهایی مینوشتم، ولی چون شرایط آموزش عناصر داستان کودک فراهم نبود، بیشتر از ترجمه استفاده میشد و داستانهای کودک ترجمه شده بود.
از تألیفات کتابهای قبلی بگویید و اینکه متمایل به چه سوژههایی هستید و چه ژانرهایی اولویت شما میباشد؟ آیا جنسیت در انتخاب این سوژهها تأثیرگذار است؟
علاقه قلبیام بیشتربه داستانهایی کشش دارد که کمتر از یک صفحه باشد که البته با اسمهایی مثل مینیمال و داستانک مطرح است. دراین نوع ادبیات نویسنده با کمترین توصیف و دادن تصاویر داستانی کوتاه و کلیدواژههایی که برای مخاطب راهگشا باشد، ماجرا را میگوید. نخستین کتاب من حاوی چنین داستانکهایی بود که یکی از آنها به فیلم کوتاه تبدیل شد و تا جشنواره فیلم کوتاه بیلبائو اسپانیا هم رفت. جنسیت در این نوع از داستانها بیشتر به عنوان (زن) یا(مرد) مطرح میشود.برای من سوژه بیشترمطلوب است تا جنسیت اما کمکم علاقهمند شدم با اطلاعات و دانشی که از تکنیک داستان کوتاه کسب کرده بودم، در زمینه مسائل اجتماعی و علل عدماحساس آرامش و خوشبختی در افراد، این مسائل را به تصویر داستانی بکشم که البته بیشتر به زن به عنوان مادر، همسر و دختر پرداختهام.
درباره آخرین کتابتان که گویا نخستین رمان شماست از چه سبکی استفاده کردهاید؟
در این رمان از سبک ادبی رئال استفاده کردم، ولی فرم دارد.
دوست دارم از خطی بودن اجتناب کنم و به متن از نظر زاویهدید و زمان فرم بدهم، ولی در داستانهای کوتاهم از رئالیسم جادویی و سوررئال هم استفاده کردهام.
روزهای طلایی یک زن «رمانی است که به دوران پیش از انقلاب، انقلاب و دفاع مقدس» میپردازد، به اعتقاد شما برای برقراری ارتباط نسل جدید با آن دوره در این رمان چه تمهیداتی اندیشیدهاید؟
حقیقت این است که سعی کردهام از شعار دور باشم. فقط تأثیر فضای ماجرا را به گونهای نشان دهم که از نگاه افراد رمان و نوع برداشت آنها باشد. سعی کردم با زبانی ساده و قابل درک برای نسل کنونی، مکانها، نوع زندگی و نگرش طبقه خاصی از جامعه آن زمان را به مخاطب نشان دهم، چون شخصیت اصلی رمان سه جامعه را پشت سر گذاشته و مکان رخداد حوادث در مشهد است. احساس کردم نیاز داریم از جوانی و بزرگسالی آدمی بگویم که هیچ تجربهای از هیچ جنگ و انقلابی نداشته و رویارویی با این شرایط سخت چگونه او را رشد داده است.
امیدوارم با خوانده شدن رمان «روزهای طلایی یک زن» توانسته باشم با مخاطبینم که اکثراً خانم خواهند بود، مرتبط شوم.
زنان نویسنده شهرمان را در چه جایگاهی میبینید و برای ارتقای آنها چه پیشنهادی دارید؟
به بانوان داستاننویس شهرمان افتخار میکنم. خوشحالم که با گذشت کمی بیش از چهار دهه از انقلاب، زمینه نوشتن و صحیح نوشتن آنقدر گسترده و فراهم است که هیچ داستاننویس بااستعدادی از کاروان موفقیت جا نخواهد ماند، اما پیشنهاد میکنم انتخاب آثارشان در جشنوارهها موجب نشود از قافله آموزش دور شوند؛ چرا که معیارهای انتخاب داستانها در جشنوارهها آیتمهای مختلفی دارد و نمیتوان فکرکرد که هیچ نقطهضعفی در داستان انتخابشده نیست.
همچنان برای کسب دانش بیشتر و رفع ابهامات نوشتههایشان بکوشند. غروربزرگترین دشمن هنرمند است.
سخن پایانی
امیدوارم مطالعه کردن در اولویت هر ساعت فراغتی باشد بهویژه در این شرایط که مجبورهستیم در خانه بمانیم. بزرگی میگفت: هر کتاب به یک بار خواندنش میارزد.
نظر شما